کد مطلب:312173 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:532

آیا مرحوم کاشف الغطاء و آیت الله خوئی ، منکر شهادت حضرت زهرا (س) بودند؟
طرح شبهه:

سخن كاشف الغطاء، كتك خوردن فاطمه را رد می كند:

علامه كاشف الغطاء می گوید:

اما داستان زدن زهرا و آسیب دیدن گونه او از آن مواردی است كه نه وجدان، نه عقل و نه احساساتم توان پذیرفتن آن را ندارد. نه به خاطر این كه آن قوم نمی توانستند آن را انجام دهند؛ بلكه به این دلیل كه خو و سرشت عرب و عادات و تقالید نیك جاهلیت پیش از اسلام كه شریعت اسلام نیز آن را مورد تأیید قرارداد، همانند غیرت و تعصب نسبت به زنان هرگز به یك مرد عرب اجازه نمی داد كه زنی را آن هم در برابر شوی او مورد ضرب و شتم قرار دهد.

الشیخ جعفر، مشهور به كاشف الغطاء، جنه المأوی، ص 135.

نقد و بررسی:

اصل كلام مرحوم كاشف الغطاء:

بخش اول:

أنا لا أبرئ هؤلاء القوم، لكن ضرب المرأة كان فی ذلك الزمان عیبا، فمن یضرب امرأة یصبح ذلك عارا علیه وعلی عقبه، ففی نهج البلاغة عن علی علیه السلام:.. ولا تهیجوا النساء بأذی، وإن شتمن أعراضكم، وسببن أمراءكم، فإنهن ضعیفات القوی، والأنفس، والعقول، إن كنا لنؤمر بالكف عنهن وإنهن لمشركات، وإن كان الرجل لیتناول المرأة فی الجاهلیة بالفهر، أو الهراوة، فیعیر بها وعقبه من بعده.

من نمی خواهم این گروه را تبرئه كنم؛ ولی كتك زدن یك زن زشت است و عیب، هر كسی زنی را كتك بزند، هم برای خودش ننگ آور است و هم برای منسوبین به او.

علی علیه السلام می فرماید: اگر زن ها آبروی شما را زیر سؤال ببرند و یا بزرگان شما را نفرین كنند، آن ها را آزار ندهید؛ زیرا زن از نظر جسمی و روحی و فكری نقص دارد، ما را از آسیب رساندن به زنان مشرك بر حذر می داشتند، و در دوران جاهلیت حتی اگر مردی زنی را اذیت و آزار می كرد، هم خودش و هم آیندگان پس از او را سر زنش می كردند.

بخش دوم:

ولكن قضیة الزهراء، ولطم خدها مما لا یكاد یقبله وجدانی، ویتقبله عقلی، ویقنع به مشاعری، لا لأن القوم یتحرجون ویتورعون من هذه الجرأة العظیمة، بل لأن السجایا العربیة، والتقالید الجاهلیة التی ركزتها إلخ....

داستان زهرا سلام الله علیها و سیلی خوردنش را نه وجدان من و نه عقل و مشاعرم آن را می پذیرد؛ البته نه به این جهت كه گروه مخالف را از چنین جرأتی بزرگ پاك نمایم؛ بلكه خصلت های عربی و تقلید از سنت های جاهلی آن را اثبات می كند.

كاشف الغطاء، الشیخ محمد حسین (متوفای1373هـ)، جنة المأوی، ص 81، ناشر: دار الأضواء، بیروت.

پاسخ بخش اول:

علامه سید جعفر مرتضی در توضیح كلام مرحوم كاشف الغطاء می نویسد:

در پاسخ می گوییم: سخن كاشف الغطاء كه بعضی با استفاده از آن در حوادث وارده بر حضرت زهرا سلام الله علیها تشكیك كرده اند، نكات زیادی همراه دارد كه به برخی از آن اشاره می كنیم:

1. كاشف الغطاء، منكر حوادث وارده بر حضرت زهرا سلام الله علیها نیست، و ما علی رغم این كه معتقد هستیم كه او حوادث وارده را انكار نمی كند می گوییم:

كاشف الغطاء، معصوم از خطا و اشتباه نبوده است:

اولاً: كاشف الغطاء اگر چه دانشمندی برجسته و صاحب نام است؛ ولی این ویژگی باعث نمی شود كه او از خطا و اشتباه مصون باشد؛ مخصوصاً مسأله ای اگر نیازمند تحقیق و تتبع دقیق در متون و مصادر آن باشد. و لذا می بینیم كه او در داستان هجوم به خانه زهرا سلام الله علیها و كتك زدن و سقط جنین به دلایلی استناد كرده است كه مورد اعتماد وی بوده است؛ بنابراین ضرور است كه در ادله او نهایت دقت و بررسی را داشته باشیم؛ چون ممكن است این دلیل های درست نباشد و باید سخنان و آراء وی با دقت و كنجكاوی مورد نقد قرار گیرد و به صرف شیعه بودن و عالم بودن از تیر رس نقد علمی نباید دور بماند.

هدف او تحریك نشدن احساسات اهل سنت بوده است:

ثانیاً: ممكن است كاشف الغطاء كسانی را مخاطب قرار داده باشد كه افراد مهاجم به خانه زهرا سلام الله علیها را انسان های پاك دانسته و با دیده احترام به اعمال آنان نگاه كنند و آنان را میزان درستی و حق بدانند؛ و لذا او می خواسته است واقعیت امر را به آنان بفهماند بدون این كه احساسات آنان را تحریك نماید و به همین جهت است كه این اعمال را از آنان بعید دانسته است تا بتواند از میانه این دو هدف، وجدان خفته افراد غیر متعصب را كه برای مهاجمین قداستی قائل نبودند، بیدار نماید.

در تأیید این نكته باید گفت: او این سخن را در پاسخ پرسش كسی گفته است كه اگر پاسخی غیر از آن می داد، به یقین احساسات وی را تحریك می كرد؛ خصوصاً پس از آن كه كاشف الغطاء تلاش وسیعی برای ایجاد وحدت بین مسلمانان آغاز كرده بود و به آن بسیار اهمیت می داد.

كاشف الغطاء، شهادت حضرت محسن و به آتش كشیده شدن خانه را تأیید می كند:

ثالثاًٌ: این دانشمند بزرگ در جایی دیگر بدون هیچ گونه ابهام و توجیهی كه در آن تحریك عواطف طرف مقابل وجود ندارد، عقیده اش را بازگو می كند و با صدای بلند فریاد می زند كه محسن فرزند حضرت زهرا علیهما السلام را سقط كردند و دَرِ خانه اش را آتش زدند، او در اشعارش با سوزو گداز از مصیبت های زهرای اطهر سخن سرایی می كند و شهادت فرزندش محسن را به اثبات می رساند:

من سقط محسن خلف الباب منهجه

وفی الطفوف سقوط السبط منجدلا

بباب دار ابنة الهادی تأججه.

وبالخیام ضرام النار من حطب

اگر حسین علیه السلام را در كربلا شهید كردند، پیش از آن محسن زهرا علیهما السلام را پشت دَر، با ضربه لگد به شهادت رساندند، و اگر در كربلا خیمه ها را آتش زدند، این حركت ادامه به آتش كشیده شدن خانه زهرا و علی علیهما السلام بود.

رك: الموسوی المقرم، سید عبد الرزاق (متوفای1391هـ)، مقتل الحسین، ص 389، ناشر: منشورات قسم الدراسات الإسلامیة، طهران، إیران.

كاشف الغطاء، مسأله هجوم به خانه وحی و آتش زدن آن را اجماعی می داند:

رابعاً: مرحوم كاشف الغطاء، مسأله هجوم به خانه وحی و آتش زدن دَرِ خانه را موضوعی می داند كه همه بر آن اتفاق نظر دارند و لذا می نویسد:

طفحت واستفاضت كتب الشیعة، من صدر الإسلام والقرن الأول، مثل كتاب سلیم بن قیس، ومن بعده إلی القرن الحادی عشر وما بعده بل وإلی یومنا هذا، كل كتب الشیعة التی عنیت بأحوال الأئمة، وأبیهم الآیة الكبری، وأمهم الصدیقة الزهراء صلوات الله علیهم أجمعین، وكل من ترجم لهم، وألف كتابا فیهم، وأطبقت كلمتهم تقریبا أو تحقیقا فی ذكر مصائب تلك البضعة الطاهرة، أنها بعد رحلة أبیها المصطفی ( ص ) ضرب الظالمون وجهها، ولطموا خدها، حتی احمرت عینها وتناثر قرطها، وعصرت بالباب حتی كسر ضلعها، وأسقطت جنینها، وماتت وفی عضدها كالدملج.

ثم أخذ شعراء أهل البیت سلام الله علیهم هذه القضایا والرزایا ونظموها فی أشعارهم ومراثیهم، وأرسلوها إرسال المسلمات: من الكمیت والسید الحمیری، ودعبل الخزاعی، والنمیری، والسلامی، ودیك الجن، ومن بعدهم، ومن قبلهم إلی هذا العصر. وتوسع أعاظم شعراء الشیعة فی القرن الثالث عشر، والرابع عشر، الذی نحن فیه، كالخطی، والكعبی، والكوازین، وآل السید مهدی الحلیین، وغیرهم ممن یعسر تعدادهم، ویفوق الحصر جمعهم وآحادهم. وكل تلك الفجائع والفظائع، وإن كانت فی غایة الفظاعة والشناعة، ومن موجبات الوحشة والدهشة، ولكن یمكن للعقل أن یجوزها، وللأذهان والوجدان أن تستسیغها، وللأفكار أن تقبلها، وتهضمها، ولا سیما وأن القوم قد اقترفوا فی قضیة الخلافة، وغصب المنصب الإلهی من أهله ما یعد أعظم وأفظع.

كتاب های شیعه از آغاز اسلام و از نخستن قرن آن مانند كتاب سلیم بن قیس و افرادی كه پس از او تا قرن یازدهم؛ بلكه تا زمان ما آثاری را نوشته اند و بلكه همه كتاب هایی كه متعرض حوادث زندگی ائمه علیهم السلام و پدر بزرگوارشان آیت و نشانه الهی و مادرشان حضرت صدیقه سلام الله علیها شده اند و یا افرادی كه شرح حال آنان را نوشته و به صورت خاص كتابش را به آنان اختصاص داده است، همه این اشخاص سیلی خوردن زهرا را پس از فوت پیامبر صلی الله علیه وآله و كبود شدن چهره و سرخ شدن چشم ها و افتادن گوشواره بر اثر آن ضربه، و همچنین شكسته شدن پهلوی زهرا را پشت دَر، و سقط شدن جنین و ورم كردن بازو را نوشته و شرح داده اند.

پس از مؤلفان و نویسندگان شیعه، شاعران اهل بیت علیهم السلام، این مصیبت های و رنج ها را در اشعارشان بیان كرده اند؛ همانند كمیت، سید حمیری، دعبل خزاعی، سلامی و دیك الجن.

و شاعرانی كه پس از آنان آمده اند حتی شاعران زمان ما. خصوصا شاعران شیعه در قرن سیزده و چهاردهم مانند: خطی، كعبی، كوازین، آل سید مهدی حلّی و غیر آنان كه نام بردن از همه مشكل است.

این افراد اعم از نویسندگان و شاعران فجایع دردناك وارده بر حضرت زهرا را بازگو كرده اند؛ اگر چه این فجایع، دردناك و ستمگرانه است؛ ولی عقل و وجدان آن را واقع شده می پندارد و اندیشه آزاد آن را می پذیرد؛ زیرا همه این حوادث تلخ در پی مسأله خلافت و جانشینی و غصب این منصب از طرف نا اهلان اتفاق افتاد.

كاشف الغطاء، الشیخ محمد حسین (متوفای1373هـ)، جنة المأوی، ص 83 ـ 84 و 78 ـ 81، ناشر: دار الأضواء، بیروت.

پاسخ بخش دوم:

آن چه كه كاشف الغطاء در بعید دانستن كتك خوردن زن عربی و در توجیه آن گفته است، غیر قابل قبول است؛ زیرا:

جباران برای رسیدن به قدرت، از هیچ عملی فروگذار نمی كنند

اولاً: فرمایش حضرت علی علیه السلام كه كتك زدن زن را عار و ننگ برای عرب دانسته است، به معنای محال بودن چنین عملی نیست كه گفته شود: اصولاً عرب زن را كتك نمی زند؛ بلكه گاهی برای رسیدن به اهدافی مانند خلافت و حكومت بدترین و زشت ترین فجایع را مرتكب می شوند؛ مخصوصاً اگر در رسیدن به این منصب ثروت فراوان و گسترش قدرت و نفوذ در بین مردم و شهرت وجود داشته باشد.

بنابراین در موضوع مورد بحث ما كه خلافت دینی و اسلامی است و مردم به آن نگاهی احترام آمیز دارند، به یقین برای رسیدن و دست یابی به آن هر جنایتی قابل توجیه خواهد بود.

عرب، زنده بگور كردن دختران را ننگ نمی دانست:

ثانیاً: آیا زنده به گور كردن دختران عار و ننگ نیست؟ و آیا برادر كشی برای رسیدن به دنیا ننگ نیست؟ آیا این اعمال عارگونه مربوط به دوران جاهلیت نبود؟ و همان گونه كه می دانید، خیزران بچه اش را برای به دست آوردن قدرت و ریاست كشت، مأمون برادرش امین را كه مزاحم حكومتش بود از پا درآورد، و این ضرب المثل از خود شما است كه:

الملك عقیم لا رحم له.

خلافت و سیاست بی رحم است.

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 3، ص 522، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت؛

المسعودی، أبو الحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای346هـ) مروج الذهب، ج 2، ص 34 .

أبو هلال عسكری در توضیح این ضرب المثل می گوید:

قولهم الملك عقیم. یراد أن الملك لو نازعه ولده ملكه لم یلبث أن یهلكه فیصیر كأنه عقیم لم یولد له.

الملك عقیم؛ یعنی اگر فرزند حاكم و یا پادشاه با ریاست و حكومتش مخالفت كند، به دست پدر كشته می شود و این گونه می اندیشد كه گویا هیچگاه فرزندی نداشته است.

العسكری، الشیخ الأدیب أبو هلال، جمهرة الأمثال، ج 2، ص 247، رقم: 1627، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1408هـ - 1988م.

نسبت هذیان به پیامبر (ص) زشت تر است، یا كتك زدن زنان؟

ثالثاً: اگر معاصران پیامبر صلی الله علیه وآله مواظب گفتار و كردار خود بوند تا از آنان سخن ناپسندی در حق رسول خدا و در محضر آن حضرت صادر نشود و بر این امر تقید داشته و احترام او را نگه می داشتند، نباید این سخن بی ادبانه را در حالی كه می شنید بر زبان جاری می كردند كه:

إن الرجل لیهجر.

این مرد هذیان می گوید.

در صورتی كه بنیانگذار ارزشهای دینی باید از پیروی كردن از عادات و تقلید به دور باشد، افزون بر این، آیا چنین نسبتی به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله شایسته تر است برای ننگ و عار ابدی یا كتك زدن زن و یا خراب كردن خانه و سخنان زشت نثارش كردن؟.

پس اگر در آن روز و در محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله از عار و ننگ ابدی می ترسیدند باید به طور كلی حرمت پیامبر را رعایت می كردند نه این كه در موردی كتك زدن را عار و ننگ بدانند؛ ولی بی احترامی به رسول خدا را نه. و یا فاطمه را مورد تهدید قرار دادن و آتش زدن خانه را انكار كنیم ولی سیلی زدن را بپذیریم.

آیا شایسته است سیلی زدن را عار و ننگ برای عرب بدانیم؛ ولی آتش زدن را یا انكار كنیم و یا آن را عار و ننگ ندانیم؟

تناقض گویی اشكال كنندگان:

رابعاً: آن هایی كه به سخن كاشف الغطاء استناد و استدلال می كنند، خود آنان در صحت سخنان امیرمؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه اشكال و ایراد وارد می كنند و بارها گفته اند: معرفی زن به عنوان موجودی ضعیف؛ هم از جهت روحی و بدنی و نقصان در عقل، سخنی است غیر علمی و ناپسند؛ پس چگونه می شود در جایی دیگر همین سخن را پایه استدلال خویش قرار داده و بر صحت آن مهر تأیید می زنند؟

كتك زدن دختران رسول خدا (ص) در كربلا:

خامساً: در حادثه غم انگیز كربلا دختران رسول خدا صلی الله علیه وآله را افرادی كه دل هایشان آكنده از كینه شده بود، با تازیانه بدون اندیشه در عاقبت این كار زدند، آیا از عار و ننگ ابدی آن و گرفتاری در خشم و غضب پروردگار بی خبر بودند؟

البته ما از شبهه "غیرت عرب مانع از كتك زدن زنان" به صورت جداگانه پاسخ دادیم و موارد بسیاری از كتك زدن زنان توسط خلیفه دوم را از كتاب های اهل سنت نقل كردیم.

در پایان این قسمت به رسوائی دیگری از طراحان بی بضاعت در عرصه شبهه افكنی اشاره می كنیم، امید آن كه این گونه افراد از این پس سنجیده تر عمل كنند.

طرح شبهه:

از آیه الله خوئی پرسیده شد: كه آیا روایت شكسته شدن پهلوی زهرا (علیها السلام) صحیح است؟ در پاسخ گفت: طبق رأی مشهور میان علماء صحیح نیست.

صراط النجاه، ج 3، ص 314.

نقد و بررسی:

با مراجعه به كتاب مورد نظر و مطالعه پرسش و پاسخ مطرح شده در آن، رسوائی مطرح كنندگان چنین شبهاتی بیش از پیش روشن خواهد شد و اصل كلام آیت الله العظمی خوئی بهترین پاسخ به چنین افترائات است؛ از این رو، ما اصل كلام مرحوم آیت الله العظمی خویی را در این جا نقل می كنیم تا وجدان های بیدار داوری كنند كه عالمان اهل تسنن چگونه افكار مردم و عوام خود را به بازی گرفته اند تا به مقصودشان كه همان در نادانی ماندن آنان است، برسند.

متن پاسخ آیت الله خویی رضوان الله تعالی علیه:

س 980: هل الروایات التی یذكرها خطباء المنبر، وبعض الكتاب عن كسر " عمر " لضلع السیدة فاطمة ( علیها السلام ) صحیحة برأیكم؟

الخوئی: ذلك مشهور معروف.

سؤال 980: آیا روایات و سخنانی كه گویندگان در منابر و بعضی از نویسندگان در كتاب هایشان نوشته و گفته اند كه عمر پهلوی فاطمه (سلام الله علیها) را شكسته، به نظر شما درست است؟

مرحوم آیت الله خوئی در پاسخ فرموده است:

این روایات مشهور و معروف است.